بسمۀ تعالی**********همسرا بر من چراغی
بوده ای************************درتصوّرچهره ات چون ماه بود زندگی پنجاه سال، کوتاه بودآنقدر کوتاه، بر من وانمود کی شده مهلت تو را گویم درودتا تو بودی فرصتی بر آن نشد تا تو را گویم فدایت، هان نشدتا که من رفتم بگویم یک سلام وقت، ضیق آمد مرا فرصت تماموقتِ دیگرهم چنین آمدبه پیش چون نیامد بر زبان گردیده نیشتا که جنبیدم مهارش آورم رفته ای دستم که بر جان آمدمرفته ای ازدستِ من صدآه و وای کی دگر باز آورم کی هست جای جانِ بی یارم کجا دارد ثمر کاش می شد با تو بودم همسفرجان من با جان تو ممزوج شد   داستان حضرت ابراهیم ( ع )...
ما را در سایت داستان حضرت ابراهیم ( ع ) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kalaavangaa بازدید : 116 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 7:44